۲ تن از کارشناسان حوزه سياست خارجي و بينالملل در ميزگردي در خبرگزاري فارس به بررسي ابعاد مختلف جنگ غزه پرداخته و دلايل پيروزي مقاومت و شکست اسرائيل در اين جنگ را مورد تحليل و بررسي قرار دادند.
گروه سياسي سلام لردگان به نقل از خبرگزاري فارس- «کرانه باختري بايد مانند غزه مسلح شود» اول مرداد ماه سال جاري و در جريان ديدار دانشجويان با رهبر معظم انقلاب اسلامي بود که ايشان بر اين موضوع تاکيد کردند و فرمودند: «اين جنايات خارج از تصور، واقعيت ذاتي رژيم گرگ صفت و کودک کشي است که تنها علاجش نابودي و از بين رفتن است البته تا آن هنگام، مقاومت قاطع و مسلحانه فلسطيني ها و گسترش آن به کرانه باختري، تنها راه مقابله با اين رژيم وحشي است.»
جنگ غزه بعد از گذشت 30 روز با توافق دو طرف بر سر آتش بس 72 ساعته، در قاهره پاي ميز مذاکرات رفت در حاليکه شواهد و قرائن از پيروزي جبهه مقاومت و شکست صهيونيستها در ميدان خبر ميداد.
اما شاخص پيروزيهاي مقاومت چيست و مقاومت در اين نبرد 30 روزه چه چيزهايي را به دست آورد چه هزينههايي داد؟
آيا صهيونيستها به اهداف خود رسيدند؟ و آيا به توافقهاي احتمالي پايبند خواهند بود (با توجه به اينکه در پايان آتش بس، مجددا شاهد تقابل دو طرف در ميدان نبرد هستيم.)
«محمدعلي مهتدي» و «سعدالله زارعي» 2 تن از کارشناسان شناخته شده حوزه خاورميانه و بين الملل در ميزگردي که در خبرگزاري فارس با هدف تبيين تدبير رهبر انقلاب و نيز دستاوردهاي 30 روز نبرد مقاومت با متجاوزان اشغالگر برگزار شد، به تحليل وقايع اين جنگ پرداختند که مشروح بخش اول آن را در زير ميخوانيد.
لازم به ذکر است آتش بس 72 ساعته و مذاکرات ميان حماس و طرف صهيونيستي که در سي امين روز جنک در قاهره برگزار شده بود، ساعاتي قبل به پايان رسيد و رژيم صهيونيستي حمله به غزه را از سر گرفت.
اين ميزگرد در اثناء مذاکرات قاهره برگزار شده است.
محمدعلي صمدي (مجري): با توجه به اينکه معلوم نيست جنگ غزه به پايان رسيده باشد و باتوجه به آتشبس موقت، بنا داريم تا در اين ميزگرد به 2 موضوع بپردازيم. يکي دستاوردهاي مقاومت در 30 روز جنگ و ديگري تبيين فرمايش مقام معظم رهبري در تسليح کرانه باختري.
در بخش اول در خصوص اينکه «مقاومت» پيروز جنگ معرفي ميشود، چند نکته حائز اهميت و تحليل است، از سال 2006 تا امروز 4 جنگ رخ داده که يک طرف آن صهيونيستها بودند و طرف ديگر جبهه مقاومت اعم از مقاومت لبنان يا فلسطين، اما در اين جنگ اخير به شکل منحصربه فردي، بر روي اجساد اطفال، تلفات و ويرانيها تکيه شد و عمده تصاوير رسانههاي دنيا نيز بر برهوتي از ويرانيها تکيه داشت که گويي سرتاسر غزه در اين جنگ شخم زده شده است. بنابراين امکان دارد برخي اين طور سوال کنند که چطور يک طرف جنگ اينقدر تلفات و ويراني داشته اما پيروز معرفي ميشود؟
در جنگ 33 روزه هم ما شاهد اين شبهه بوديم که ميگفتند چطور پرچم پيروزي را بر تلّي از ويراني بلند کردند؟
بنابراين ميخواهيم بررسي کنيم که دليل منطقي پيروزي مقاومت چيست؟
محمدعلي مهتدي: در حوزه نبرد، ما با دو نوع جنگ روبرو هستيم که يکي جنگهاي کلاسيک و ديگري جنگهاي نامتقارن است.
در جنگهاي کلاسيک، 2 کشور و 2 ارتش با يکديگر ميجنگند اما در نبرد نامتقارن، يک طرف نبرد، ارتش عظيم و قدرتمند و در طرف ديگر يک گروهي قرار دارد که از لحاظ معيار نظامي کوچکتر است اما در همه جنگها، معيار و شاخص پيروزي، تعداد کشتهها، تلفات يا ويراني نيست بلکه بايد ببينيم آيا طرف مهاجم توانسته است به اهداف خود برسد؟ چون اصولا هدف از جنگ اين است که طرف مقابل را تحت فشار نظامي، وادار به تسليم و پذيرش خواستههاي خود کنيم يا اراده آن را به گونهاي از بين ببريم که توان ادامه جنگ را نداشته باشد.
* اسرائيل ميخواست جنگ با حزبالله را طي يک هفته تمام کند
در اين جنگهايي که طي بيش از يک دهه اخير رخ داد، مثل جنگ 33 روزه در تابستان سال 2006، هدف اسرائيل، نابودي حزبالله لبنان بود و آنها برنامهريزي کاملي در اين زمينه کردند و طرحريزي مفصلي داشتند تا با نابودي حزبالله، نيروهاي ناتو را در مرز لبنان و سوريه مستقر کنند و چون همزمان آمريکاييها در عراق حضور داشتند، بشاراسد در سوريه را در دهانه گازانبري قرار دهند که يک طرف آن عراق و يک طرف آن لبنان بود و به اين ترتيب زمينه سرنگوني حکومت سوريه را فراهم کنند چراکه طبق توصيه مرکز مطالعات «رند» وابسته به وزارت اطلاعات آمريکا، آنها بايد ابتدا بازوهاي ايران در منطقه را قطع ميکردند و بعد به سراغ جمهوري اسلامي ميآمدند اما ما ديديم که اين اهداف در ميدان عمل محقق نشد. يعني جنگي که آنها فکر ميکردند نهايتا يک هفته طول بکشد بيسش از يک ماه ادامه يافت و حتي خانم ليوني (وزير خارجه وقت اسرائيل) هم در تلويزيون گفت که ما تصور ميکرديم اين 2-3 روز طول بکشد.
بنابراين اسرائيل در جنگ به اهداف خود نرسيد و حزب الله با قدرت تا آخرين روز جنگ به کار خود ادامه داد و توانست هم ضربات سنگين به ارتش اسرائيل وارد کند و هم شهرکهاي صهيونيستنشين را زير باراني از موشک قرار دهد.
* فکر ميکردند مقاومت فلسطين ضعيف است
در يک جنگ نامتقارن، وقتي طرف ضعيف، مقاومت ميکند يعني پيروز است. در غزه هم همينطور بود.
آنچه در غزه رخ داد، از قبل برنامهريزي شده بود و حوادث غزه، عراق، سوريه و شکلگيري گروههايي مثل داعش در حقيقت بخش هايي از يک سناريوي کامل بود که بايد اجرا ميشد تا نظام امنيتي آينده خاورميانه را شکل دهد.
آنها تصور ميکردند که مقاومت فلسطين، ضعيفترين حلقه محور مقاومت است و وقتي آن را در غزه از بين ببرند ميتوانند به سراغ ديگر حلقهها بروند.
* اهداف اسراييل چطور در خلال جنگ «کوچک» شد
هدف اولي که اسرائيل در اين جنگ اعلام کرد، نابودي حماس بود که در واقع در حوزه کلان، آنها نابودي تمام مقاومت را دنبال ميکردند چراکه گروههاي ديگر فلسطيني نيز در کنار حماس ميجنگيدند.
بهانه آنها هم اين بود که 3 شهرکنشين صهيونيست به قتل رسيدند و آنها حماس را متهم ميکردند، اگرچه بعدا خودشان اعلام کردند مظنونين قتل را پيدا کردهاند پس ديگر اتهام به حماس براي کشتار اين 3 نفر چه بود؟ اين در حقيقت بهانهاي بود براي حمله به غزه.
آنها بعدا گفتند هدف از اين جنگ از بين بردن زيرساختهاي مقاومت در غزه است اما آيا تا روز سيام توانستند؟ خير.
بعد گفتند هدف از اين جنگ توقف شليک موشکهاي مقاومت از غزه به سرزمينهاي اشغالي است اما در اين هدف هم شکست خوردند چراکه شليک موشکها تا آخرين لحظه منجر به آتشبس موقت 72 ساعته ادامه داشت.
* غزه شهري در زير زمين است
آخرين هدفي که آنها تبيين کردند نابودي تونلهاي مقاومت در غزه بود.
اين کار سادهاي نيست آنها چند تونل را کشف کردند و در تلويزيون نشان دادند در حالي که هزاران تونل وجود دارد و اگر ما يک غزه بر روي زمين داريم، به همان اندازه يک غزه ديگر در زير زمين است که بسيار گستردهتر و مستحکمتر است.
بنابراين صهيونيستها در طول اين جنگ مدام اهداف خود را کوچکتر و انتظاراتشان از اين تهاجم را پايين آوردند و در عين حال به هيچ کدام از آنها نيز نرسيدند.
بنابراين يک عنصر سنجش پيروزي در ميدان نبرد اين است که آيا دشمن به اهداف خود دست پيدا کرد؟
تا لحظه آخر ثابت شد که صهيونيستها نتوانستند مقاومت را از بين ببرند و يا موشکها را نابود کنند و يا زيرساخت هاي مقاومت و تونلهاي زيرزميني غزه را از بين ببرند.
از بين بردن تونلها مستلزم اشغال کامل غزه است که طبق محاسبات نظامي، اسرائيل براي اين کار به 200 هزار نيرو احتياج دارد و اين يعني آماده بودن براي دادن تلفات بسيار سنگين که اسرائيل به هيچ وجه تحمل آن را ندارد.
بنابراين از آنجا که آنها به هيچ کدام از اهداف خود نرسيدند، با اين معيارها مقاومت پيروز است.
معيار دوم اين است که آيا از طريق فشار نظامي توانستند کاري کنند تا طرف مقابل مقاومت را از دست داده، دستها را بالا ببرد و به خواستههاي آنها تن دهد؟
اين اتفاق هم نيفتاد و مقاومت حتي از لحظه آغاز آتشبس 72 ساعته، دست بر روي ماشه داشت تا به اهداف خود برسد.
محمدعلي مهتدي
بنابراين اسرائيل نه توانست به اهداف خود برسد و نه توانست اراده مقاومت را نابود کند. پس طرف شکستخورده جنگ، عليرغم همه شهدا و ميزان خرابيهاي ملت فلسطين، رژيم صهيونيستي است.
* 4 جبهه جهاني عليه مقاومت جنگيدند
سعدالله زارعي: در اين جنگ، ما شاهد مواردي هستيم که مختص همين نبرد است و اگر برخي موارد آن در جنگهاي ديگر هم ديده شد، اما به اين پررنگي نبود.
جنگ اخير غزه يک جنگ هماهنگشده بود که 4 ضلع داشت. يک ضلع آن خود رژيم صهيونيستي بود، ضلع ديگر کشورهاي عربي به ويژه مصريها و سعوديها، يک ضلع ديگر غربيها به ويژه آمريکا، انگليس و فرانسه و ضلع چهارم هم سلطه فلسطيني تشکيلات محمود عباس بود که در يک هماهنگي کامل جنگ را آغاز کردند.
درواقع ميتوان گفت جنگ، جنگ 4 جبهه عليه مقاومت بود و مبناي آنها هم اين بود که تکليف مقاومت را به لحاظ موجوديت تعيين کند و آنها اين هدف را از دو مسير دنبال کردند که يکي مسير نظامي بود و معتقد بودند که ميتوانند ضربه تعيينکنندهاي به مقاومت در موضوع تونلها و موشکها وارد کنند.
* 60 نقطهاي که «شاباک» تعيين کرد
اخبار و گزارشها بيانکننده اين است که شاباک (سازمان اطلاعات و امنيت داخلي اسرائيل) گزارشي تهيه کرده و به مقامات نظامي و امنيتي داده و در آن به 60 نقطه در غزه به عنوان نقاط اصلي نگهداري تسليحات و مسيرهاي رفت و آمد مقاومت تاکيد کرده و گفته اگر اين 60 نقطه زده شود، آسيب بسيار بسيار جدي به مقاومت در غزه زده خواهد شد.
* گراهايي که عربستان و مصر به اسرائيل داد
در مسئله جمعآوري اين اطلاعات، دستگاههاي اطلاعاتي مصر و عربستان نيز نقش مهمي داشتند. در مورد سرويس اطلاعاتي عربستان، بنابر گزارش شاباک، مکانهاي مرتبط با مقاومت و شناسايي نقاط مربوط به رهبران و تسليحات آنها اطلاعات ارزشمندي بوده که سعوديها در اختيار اسرائيل قرار دادند و در حقيقت بخش مهمي از گزارش شاباک، برخواسته از اطلاعاتي بود که عربستان در اختيار آنها قرار داد.
سيستم اطلاعاتي 4 ضلع جبهه مقابل مقاومت، گزارشها را با هم تنظيم کردند و براين اساس بود که جنگ آغاز شد.
پس يکي از اختصاصات اين جنگ، «هماهنگي در سطح بالا» بود که ما اين هماهنگي را در مواضع اين کشورها نيز شاهد بوديم.
سعدالله زارعي
آمريکا با صراحت به ميدان آمد و اين جنگ را «جنگ دفاعي اسرائيل» در مقابل موشکهاي مقاومت اعلام کرد و صراحتا گفت که اين جنگ حق اسرائيل و مشروع است.
* جنگ رسانه اي آل سعود عليه حماس
از طرف ديگر سعوديها ضمن اينکه تا يکي دو روز پايان اين جنگ (تا آتش بس موقت 72 ساعته) در سطح سياسي سکوت عجيبي داشتند، اما در عين حال در سطح رسانهاي، با انتشار اخبار خاص، تلاش ميکردند دو عنصر را مشخصا پر رنگ نشان دهند که يکي پوشش همان حرف اوباما بود که اسرائيل همت کرده است تا تسليحات موشکي فلسطينيها را از بين ببرد و درواقع يک جنگ دفاعي را شروع کرده بودند و اينطور وانمود ميکردند که اسرائيل به خاطر ترس از موشکها اين اماکن را تخريب ميکند و اشاره اي نميشد که اساسا اسرائيل جنگي را شروع کرده که در آن فلسطينيان هدف هستند.
* سنگ تمام «العربيه» براي صهيونيستها
نکته دوم اينکه اين رسانهها و در راس آنها «تلويزيون العربيه» فقط فجايع جنگ را پوشش داد و به پاسخ مقاومت اشاره نمي کرد و در حقيقت تلاششان اين بود که وانمود کنند مردم غزه قربانيان قرباني سلاح مقاومت هستند و بايد تکليف خود را با کساني که اين جنگ را به وجود آوردند مشخص کنند.
* «پرز» همه چيز را لو داد
البته بعدها مطالبي در خصوص نقش عربستان منتشر شد که سکوت آنها، اين گزارشها را تاييد ميکرد. مثلا شيمون پرز در اثناي جنگ اعلام کرد که سران عربي در اين جنگ، هماهنگي بينظيري با اسرائيل داشتهاند که تا امروز نمونه ديگري نداشت.
اين کاملا واضح بود و همه دنيا هم متوجه کنايههاي پرز شدند و حتي در رسانهها نيز در اين موضوع تصريح شد ولي سعوديها واکنشي نشان ندادند و از طرف ديگر تحرکات غير رسمي آنها مبني بر فتواي مفتي عربستان مبني بر حرام بودن حمايت از غزه نشان ميداد که موضع عربستان دقيقا عليه ملت فلسطين است.
* اسرائيل فقط «مصر» را قبول دارد
در طرف ديگر هم نشانهها حاکي از آن بود که مصريها در هماهنگي کامل با اسرائيل قرار دارند.
اصرار مصر بر مفاد طرحي که طرف فلسطيني کاملا آن را رد کرد، نشان ميداد مصر خود را يک طرف ماجرا تلقي ميکند در حالي که کشوري که ميخواهد نقش ميانجي داشته باشد، بايد درها را براي شنيدن گفتوگوهاي دو طرف باز کند ولي مصر با تاکيد زياد ميگفت اين طرح کامل و مورد حمايت جامعه جهاني است و تغييري نخواهد کرد و تا يکشنبه هفته قبل هم که حتي آمريکاييها به اين نتيجه رسيده بودند که بدون دادن امتياز به مقاومت امکان پايان جنگ نيست، مصر بر مواضع خود مانده بود و جالب اين است که صهيونيستها هم دائما ميگفتند ما جز مصر ميانجي ديگري را قبول نداريم و جز طرح مصر طرح ديگري را نميپذيريم.
به هر حال اين مواضع در کنار شواهد و قرائن ديگر، مثل بسته ماندن گذرگاه رفح و ممانعت از رسيدن کمکهاي دارويي و غذايي ديگر کشورها به غزه، نشان ميداد که مصر در اين جنگ بخشي از جبهه اسرائيل است.
* اتحادي که تَرَک برداشت
البته اين 4 ضلع جبهه دشمن به مرور با مشخص شدن عدم پيروزي صهيونيستها در جنگ تضعيف شد و مواضع تغيير کرد.
براي مثال اولاند (نخستوزير فرانسه) مواضع خود را تغيير داد و از لزوم پايان جنگ سخن گفت و حتي اسرائيل را هم شماتت کرد در حالي که در اوايل جنگ، مثل اوباما قاطعانه در کنار اسرائيل ايستاده بود.
بنابراين ما شاهد شکافهايي در بين حاميان اسرائيل بوديم و حتي در داخل سرزمين هاي اشغالي هم صداي اعتراضها بلند شد و به کنيست رسيد و رئيس پارلمان با صراحت گفت که بايد کميتهاي براي تعيين علل و موثرين اين «شکست قطعي» تشکيل شود. اينها نشان ميدهد که اتحاد اوليه به نفع نتانياهو شکسته شده است.
* دست اسرائيل باز بود
ويژگي ديگر اين جنگ اين است که بايد آن را «جنگ مفتوح يا مجاز» ناميد چون اسرائيليها مجاز بودند از هر اقدامي عليه فلسطينيها استفاده کنند؛ در حاليکه چراغهاي شوراي امنيت خاموش بود و نهادهاي حقوق بشري سکوت کردند و البته به موازات مشخص شدن شکست اسرائيل و تغيير مواضع کشورها که از هفته سوم جنگ نمايان شد، در حوزه حقوقي هم مناسبات تغيير کرد و مثلا آقاي بانکيمون حملات اسرائيل به مدارس و بيمارستانها را محکوم کرد.
* عدم پايبندي اسراييل به توافق
ويژگي ديگر اين نبرد، «جامع بودن» آن است. صهيونيستها گرچه در جنگهاي قبل هم مثل اين جنگ از تجميع عملياتهاي هوايي، دريايي و زميني استفاده ميکردند، اما در اين جنگ، به طور خاص بر روي استفاده از نيروهاي زميني تاکيد بيشتري داشتند به طوريکه در منطقه «خانيونس» و «بيتلاهيا» اقدام به ورود يگانهاي ويژهاي مثل «تيپ گولاني» کردند.
هرچند پيشروي آنها محدود بود و نتوانستند وارد عمق غزه شوند ولي به هر حال از فاصله دور با امکاناتي که داشتند، به سمت نوار غزه شليک ميکردند.
ويژگي ديگر اين جنگ، «موثر بودن» آن است که تاثير آني بيشتري نسبت به ديگر جنگ هاي اسرائيل در منطقه داشت که از جمله آن، بازگشايي مرزها و شکسته شدن محاصره غزه است که بيش از 8 سال طول کشيد و اينها در روند توافقي که مصر اعلام کرد، صورت گرفته است.
پس اين جنگ توانست محاصره غزه را بشکند هرچند در پايبندي اسرائيل به توافقات صورت گرفته ترديد جدي وجود دارد ولي بر اساس آنچه مصر اعلام کرد، محاصره غزه برداشته خواهد شد.
البته شروط ديگري مانند استفاده فلسطينيها از عمق 12 مايلي مديترانه، گشايش گذرگاهها، آزادي اسرا و تعهد اسرائيل براي اينکه ديگر وارد درگيري نظامي نشود نيز حائز اهميت است.
بنا بر آنچه تاکنون اعلام شده، اسرائيل آن 5 شرط اولي که مقاومت قرارداد را پذيرفت ولي در پذيرش 3 شرط ديگر که بعدها مقاومت مطرح کرد مثل بازگشايي فرودگاه غزه، بازگشايي بندر غزه و ايجاد يک راه زميني بين غزه و کرانه باختري که در روزهاي اخير و هنگام اعزام هيات فلسطيني به قاهره مطرح شد هنوز به توافق نرسيدهاند.
* چرخش فضاي منطقه به نفع مقاومت
از طرف ديگر اين جنگ تاثير بيشتري نسبت به 2 جنگ گذشته يعني جنگهاي 22 روزه و 8 روزه داشت به طوري که فضاي منطقه به نفع مقاومت تقويت شد و به طور طبيعي مخالفين مقاومت را دچار مشکلات جدي خواهد کرد.
يکي ديگر از تاثيرات اين جنگ، براساس شواهد و قرائن، اسقاط دولت نتانياهو خواهد بود؛ دولتي که البته از قبل هم ضعيف بود اما بعد از اين جنگ از داخل تحت فشار قرار گرفت به طوري که زمزمههاي مخالفت چند وزير کابينه عليه نتانياهو و اين جنگ را شاهد هستيم.
سعدالله زارعي
همچنين جالب است که رئيس پارلمان اسرائيل گفته بايد کميتهاي تشکيل شده و مسئول اين جنگ «شکستخورده» تعيين شود.
اين اظهار نظر گوياي اين است که موقعيت دولت نتانياهو چيزي شبيه به عاقبت دولت اولمرت بعد از جنگ 33 روزه است. همانطور که در آن مقطع، وزراي موثر امنيتي، نظامي و سياسي يکي يکي استعفا دادند ما باز هم شاهد اين ريزش در کابينه صهيونيستها خواهيم بود.
* ميدان جنگ مسير سياست را مشخص کرد
ويژگي ديگر اين است که اين جنگ، «جنگ ميدان» بود و اگر هميشه در نهايت اين بازوهاي سياسي بودند که سرنوشت جنگها را در خلال مذاکرات تعيين ميکردند و از جبهه و جنگ به عنوان عامل به ثمر نشاندن يک طرح سياسي استفاده ميکردند، در اينجا با توجه به اينکه ديديم طرحهاي مصر، عربستان و آمريکا رد شد و نهايتا اين مقاومت بود که سايه خود را بر روي قاهره انداخت و خواستههاي مقاومت بود که محقق شد، بنابراين، اين جنگ و اين ميدان و زمين نبرد بودند که تعيين ميکرد در عالم سياست چه اتفاقي بايد بيفتد و در واقع اينجا بازوي سياسي کاملا تحت تاثير ميدان عمل کرد.
* اسرائيل ديگر امنيت نخواهد داشت
جنگ اخير «جنگ ابتکار» بود. مقوله تونلها و مولفههايي که در اين جنگ توسط جبهه مقاومت به کار گرفته شد موضوع مهمي است و ما حتي در حزبالله هم نديديم که از تونلهاي طولاني براي رسوخ به پشت جبهه دشمن استفاده کرده باشد و از همين طريق بود که مقاومت توانست به درون برخي مقرهاي نظامي حساس رفته و تعدادي از صهيونيستها را بکُشد و بدون دادن تلفات برگردد که اينها يک ابتکار بود.
البته در حوزه موشکها نيز ابتکارات خوب و جديدي صورت گرفت که اينها نشان ميدهد از فرداي امضاي توافق بين حماس و طرف صهيونيستي، اساسا شهروندان اسرائيل و مسئولين حاکم بر آن دچار يک رعب و ترس جديدي خواهند بود.
* اين جنگ همه چيز را بهم ريخت
اين جنگ را ميتوان «جنگ نسخ» دانست به معني اينکه بسياري از مواضع حاکم را منسوخ کرد. اوباما در روزهاي اول، خيلي محکم در کنار اسرائيل ايستاد اما در هفته سوم ناچار شد مواضع ديگري بگيرد.
اولاند (نخستوزير فرانسه)، مصريها و سعوديها هم دچار اين سرنوشت شدند و اتحادهاي ايجاد شده نسخ شد.
شروط اسرائيل و حتي شروطي که آمريکا خيلي بر روي آنها تاکيد داشت مثل خلع سلاح مقاومت به چالش کشيده شد و امروز آمريکاييها ديگر حرفي در اينباره نميزنند.
از طرف ديگر، شکست اهداف و اطلاعات نظامي اسرائيل از نکات اصلي و بسيار مهمي بود که در اين جنگ رقم خورد.
* پيروزي کودکان بر ارتش شکست ناپذير
جنگ اخير را بايد «جنگ مظلوم» و «جنگ اطفال و عواطف» بناميم چراکه اين کودکان فلسطيني بودند که نهايتا بر قدرت نظامي اسرائيل پيروز شدند.
اگرچه اسرائيل دست بالا را در حملات نظامي داشت ولي آنچه عملا در بُعد بينالملل منعکس شد، مظلوميت و حقانيت ملت فلسطين بود که توانايي و اقتدار طرف مقابل را تحت تاثير قرار داد و آنها را منزوي کرد؛ ملت مظلوم فلسطين محور مباحثات قرار گرفتند در حالي که ظالم، هزينههاي زيادي را متحمل شد.
هرچند موشکها و تونلها تاثير بسيار زيادي در اين جنگ داشتند ولي بيش از اينها، مظلوميت کودکان فلسطيني بود که اگر چه قربانيان زيادي دادند اما نهايتا پيروز شدند و در آينده ديگر نميتوان عواطف را در جنگها ناديده گرفت.
* مردم ايستادند و هيچ اعتراضي نکردند
اين جنگ، به معني کلمه «جنگ مقاومت» بود. بنا بر گزارشهاي اعلام شده، نوار غزه که چيزي در حدود 360 کيلومتر مربع وسعت دارد تا روز بيست و ششم جنگ، 24 هزار بار مورد حمله قرار گرفت که طبيعتا اين تعداد تا پايان جنگ بايد به 30 هزار حمله رسيده باشد.
بايد توجه داشت که در هر 30 هزار بار حمله، اين کل غزه بود که ميلرزيد. مثلا وقتي منطقهاي مثل «بيتلاهيا» مورد حمله قرار ميگيرد، آثار آن تا جنوب رفح را تحت تاثير قرار ميدهد، پس اگر 30 هزار بار حمله شده باشد، در واقع 30 هزار بار تمام ساکنان غزه تحت تاثير بودهاند اما حتي يک اعتراض هم عليه مقاومت نشد و مردم هيچ درخواستي براي مصالحه نکردند؛ مردمي که 8 سال در محاصره کامل قرار داشتند.
اين جنگ، جنگ شجاعان، اراده، بصيرت و ... بود که آثار مهمي در سطوح داخلي فلسطين، اسرائيل، منطقه و حتي بينالملل بر جاي خواهد گذاشت.
مجري: در طول 8 سال گذشته ما شاهد جنگهايي بوديم که پيش از آنها، اسرائيل اهدافي را اعلام ميکرد اما در طول اين جنگها اين اهداف رفته رفته کوچک شده و نهايتا محقق نميشدند. اين موضوع، هوشمندي سياسي و نظامي آنها را مخدوش ميکند آيا به نظر شما واقعا سيستمهاي عريض و طويلي مثل «آمان»، «شاباک»، «موساد» و «شينبث» با اين همه پشتيباني اطلاعاتي و عملياتي نتوانستند برآورد درستي داشته باشند و مثلا به ارتش ميگفتند که ميتواند ظرف يک هفته جريان عقيدتي سياسي و ريشهداري مثل حماس را نابود کند؟
مهتدي: هميشه اينطور است که قدرت نظامي و اطلاعاتي اسرائيل مبالغه شده است و اين مبالغه کردن تعمدانه هم بوده تا در منطقه اينطور جا بيندازند که هيچ قدرتي نميتواند جلوي اسرائيل را بگيرد پس چارهاي نيست، دستي که نميشود قطع کرد را بايد بوسيد!
اين اسطوره براي اولينبار در ماه مي سال 2000، بعد از 18 سال از حزبالله در جنوب لبنان شکست خورد و براي اولينبار بدون هيچ مذاکره و دستاوردي فرار کرد.
اين اتفاق بعدها در سالهاي 2008، 2009، 2012 و 2014 نيز افتاد.
وقتي سيدحسن نصرالله دبيرکل حزبالله لبنان بعد از جنگ 2000 اعلام ميکند که اسرائيل از خانه عنکبوت هم سستتر است، اين حرف يک جنگ رواني نيست بلکه او واقعيت را اعلام کرد در واقع در جنگهاي متقارن لحظاتي پيش ميآيد که اگر ادامه پيدا کند، ممکن است به فروپاشي اسرائيل ختم شود.
* «شاباک» شکست خورد
در جنگ اخير، «شاباک» 60 هدف را مشخص کرد و گفت اگر اين 60 هدف محقق شود کار مقاومت تمام خواهد شد. ديديم که اين 60 نقطه زده شد اما هيچ تحولي رخ نداد و مقاومت قدرتمندانه ادامه داد و به اسرائيل ضربه زد به طوري که آنها بعد از 10 روز، عمليات زميني را شروع کردند.
اينجا مشخص ميشود که «شاباک» اشتباه کرده و شکست خورده است و امروز هم در اسرائيل تحرکاتي براي بازخواست از شاباک شروع شده است.
از طرفي ديگر آنها به اين نتيجه رسيدند که بعد از بمباران پر حجم، بايد عمليات زميني را شروع کنند و مهمترين واحد نظامي خود يعني «تيپ گولاني» که تيپ ويژهاي است و آنها هميشه به اين تيپ افتخار کردهاند را وارد ميدان ميکنند.
همين تيپ وقتي که در سال 2006 به قول خودشان در جنگ 33روزه، با اشباح روبهرو شدند تلفات زيادي دادند و بچههاي حزبالله لبنان صداي آنها را ضبط کردند که چطور گريه ميکردند و براي نجات درخواست کمک داشتند.
همينها در اين جنگ، بعد از بمباران چند روزه نتوانستند بيش از 500 متر به داخل غزه نفوذ کنند و مقاومت با توجه به امکاناتي که از قبل تهيه کرده بود مثل تسليحات ضدزره، تعداد زيادي از تانک هاي آنها را نابود کرد و ضربات اساسي در اين تيپ زد به طوري که بعدها گزارش شد تعداد زيادي از افراد اين تيپ فرار کردند، خودکشي کردند و يا اقدام به خودزني کردند تا به عنوان مجروح به عقب منتقل شوند.
اين موارد نشان ميدهد که ارتش اسرائيل و بهترين واحد آن، هيچ انگيزهاي براي جنگ ندارند در حالي که در ميدان، نبرد اين عقيده و انگيزه سربازان است که حرف اول را ميزند چراکه مسئله مرگ و زندگي مطرح است.
اين جنگ ثابت کرد که ارتش اسرائيل صرفا متکي به تکنولوژي است و افراد نظامي آن هيچ اعتقادي و انگيزهاي ندارند. ارتش امروز آنها با ارتش دهه 50 و 60 ميلادي متفاوت است و اين نقطه ضعف مهمي است که از سال 2006 تا امروز به خوبي خودش را نشان داده.
قدرت ارتش، تيپ گولاني، جمعآوري اطلاعات توسط شاباک، امنيت داخلي و امنيت خارجي طوري مبالغه ميشود که بيشتر شبيه فيلمهاي هاليوودي است ولي وقتي در صحنه عمل قرار ميگيرند، همان حرف سيدحسن نصرالله است که از خانه عنکبوت هم سستترند.
* اسراييل در اعلام تلفات دروغ ميگويد
من معتقدم با توجه به وقايع و حقايق جنگ اخير، آينده فلسطين بسيار متفاوتتر از اوضاعي خواهد بود که پيش از اين جنگ شاهد آن بوديم و تحولات بسيار عميقي رخ خواهد داد که البته قابل بازگشت هم نخواهد بود.
محمدعلي مهتدي
ضربات وارده تنها معطوف به تعداد کشتهها و زخميها نيست هرچند تلفات صهيونيستها در جنگ اخير بالا بوده است البته خودشان ميگويند 167 کشته و حدود 300 نفر زخمي که اين دروغ است.
ما ميدانيم که در آنجا اخبار به شدت سانسور ميشود و گزارشهاي رسانهها بايد با دستگاه اطلاعاتي ارتش چک شود و وقتي حملهاي صورت ميگيرد، خبرنگاران اجازه ورود ندارند.
* صهيونيستها تحمل جنگ طولاني را ندارند
صهيونيستها تحمل جنگ طولاني را ندارند. آنها به جنگهاي برقآسا عادت داشتند اما از سال 2006 به بعد، مجبور شد وارد جنگهاي طولاني شود. در همان سال قرار بود جنگ 3 يا 4 روز طول بکشد اما 33 روز به طول انجاميد در اين جنگ اخير هم احتمالا نهايتا براي يک هفته برنامهريزي کردند که 30 روز طول کشيد. (تا پيش از مذاکرات قاهره)
مجري: آيا ميتوان گفت موازنه وحشتي که امروز بين مرزهاي جنوبي لبنان و سرزمينهاي اشغالي شکل گرفته در غزه هم به وقوع خواهد پيوست؟
مهتدي: حتما. مسئله اين است که هميشه بر روي بازدارندگي قدرت اسرائيل تاکيد شده و آنها به اين موضوع افتخار ميکردند.
سياست آمريکا هم در خاورميانه بر روي 2 پايه بنا شده که يکي حفظ منافع نفت است و ديگري حفظ امنيت اسرائيل. آمريکاييها معتقد بودند که اسرائيل بايد تنها کشوري باشد که در منطقه، قدرت بازدارندگي داشته باشد و قدرتهاي ديگر نبايد مانعي پيش راه آنها باشند بلکه از نظر نظامي، قدرت اسرائيل بايد بر تکتک کشورهاي منطقه و حتي مجموع آنها بچربد به اين صورت که هيچ کشوري نتواند موازنه وحشت با اسرائيل برقرار کند و حتي ائتلاف چند کشور نيز قادر به اين کار نباشد و دست برتر هميشه در اختيار اسرائيل باشد.
اما در جنگ 2006 براي اولينبار اين توازن در مرزهاي لبنان برقرار شد.
اسرائيل که قبلا به خودش اجازه ميداد هر زماني که بخواهد به داخل لبنان تجاوز کرده و آنجا را ويران کند، امروز ديگر اين امکان را ندارد چون ميداند دست به هر اقدام احمقانهاي بزند، با واکنش جدي روبهرو خواهد شد.
بنده خودم مدتي در جنوب لبنان و در نزديکي مرزهاي فلسطين بودم، آنجا چشمهاي به نام چشمه «وزّاني» وجود دارد که ما گاهي اوقات به همراه بچههاي مقاومت، براي صرف ناهار به آنجا ميرفتيم و ميديديم که در فاصله 20 متري، سربازان اسرائيل هيچ امکاني براي اقدام ندارند در صورتي که تا پيش از آن، صهيونيستها آب اين چشمه را به سمت سرزمينهاي اشغالي منحرف کرده بودند و اجازه استفاده به روستاهاي جنوب لبنان را نميدادند اما امروز اين روستاهاي لبناني هستند که از آب اين چشمه استفاده ميکنند و اسرائيليها تنها تماشاگر هستند چون ميدانند در اين طرف قدرتي است که بلافاصله پاسخ آنها را خواهد داد.
در غزه هم وضع به همين صورت است. بعد از اين، ديگر اسرائيل نميتواند مثل گذشته، هر زماني که اراده کرد، آنجا را مثل قبل بمباران کند چون ميداند قدرتي بوجود آمده که بلافاصله جواب آنها را خواهد داد.
لذا ديگر نظريه برتري نظامي و بازدارندگي صهيونيستها فرو پاشيده و اين مقدمهاي براي نابودي آنها خواهد بود که از نتايج اين جنگ است.
** بخش دوم اين ميزگرد با موضوع «اهميت تسليح کرانه باختري» در روز آينده منتشر خواهد شد
انتهاي پيام/